قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مّنَ الرُّسُلِ وَ مَآ أَدْرِى مَا یُفْعَلُ بِى وَ لَابِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلَىَّ وَ مَآ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ (احقاف : ۹)
بگو: «من از (میان) پیامبران، نو درآمدى (بی مانند) نبوده ام، و نمی دانم با من و با شما چه معاملهاى خواهد شد جز آنچه را که به من وحى می شود، پیروى نمی کنم؛ و من جز هشداردهنده اى روشنگر (بیش) نیستم.»

در این آیه چند جریان از رسالت محمدى صلى الله علیه و آله سلب شده: یکى اینکه رسالتش نوظهورى در رسالتها و بدون سابقه نیست، زیرا پیش از حضرتش رسولان فراوان آمده اند و دعوتهاشان نیز همین دعوت توحیدى بوده است،
دوم: اینکه از آینده خود و شماها خبرى ندارم یعنى از علم غیب مخصوص به خدا بی خبرم
سوم: پیروى من تنها از وحى است.
روى این اصل مکلفان بویژه اهل کتاب که با رسالتهاى وحیانى آشنائى دارند نمی توانند این رسالتِ آخرین را نوظهور و بی سابقه بدانند که نه رسالتش و نه کتابش و نه سنت و دعوتش هیچکدام بی سابقه نیست گرچه در فروعى بسیار کم از احکام اختلافاتى قشرى در این میان وجود دارد، چنانکه کتابهاى اولوالعزم هر یک نسبت به پیش از خود چنین می باشند.
و اینکه از آینده خود و دیگران خبر ندارم نظر به آینده هایى است که در ارتباط با اصل رسالت واحکام رسالتى هرگز نیست، چنانکه در (۷۲ : ۲۶) می فرماید: «خدا عالم به کل غیبهاست، احدى را به آنها آگاه نمی کند مگر فرستاده اى مرضى خودش را، تا معلوم شود که رسالات الهى را تبلیغ کرده اند»، و رسالات الهى هم همان هاست که اشاره شد، و نیز در (۷ : ۱۸۸) تصریح می کند که اگر من غیب می دانستم خیرات بسیارى را براى خود بدست می آوردم و هرگز بدى و ناراحتى به من نمی رسید.
در هر صورت غیب چند گونه است:
۱- ویژه ذات اقدس الهى سبحانه و تعالی است که نسبت دیگران کلًا محال است.
۲- داراى همین ویژگى ولى غیر مطلق است که احیاناً با وحى رسالتى به پیامبران وحى می شود که بجز وحى ربانى راهى براى بدست آوردن آنها نیست.
۳- غیب معمولى که بر مبناى علوم و کاوشهاى بشرى بدست می آید و مقصود از نفى غیب نسبت به پیامبران همان غیت نخستین است، روى این اصل روایاتى که مطلق غیب را در مثلث زمان براى امامان ثبت کرده بر خلاف اینگونه آیاتِ قرآنى است.

منبع : تفسیر ترجمان فرقان آیت الله محمد صادقی تهرانی