قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

سلیمان گفت: «پروردگارم! پوششی برایم بنه و مُلکی به من ببخش که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد. به‌درستی تو (همین) تو بسی بخشنده‌ای.» [۳۸:۳۵]

بر حسب این آیه سلیمان از پروردگار سلطنتى بى نظیر خواست که بعد از حضرتش براى احدى از سلاطین اتفاق نیفتد.و آیا این خود بُخلى است که در جریان عزت و سلطنتش همچنان بى نظیر باشد؟ هرگز! زیرا این خود بر خلاف عصمت نبوت- و بلکه برخلاف ایمان- است، وانگهى اجابت این دعا از طرف حق خود نتیجه اى است بر حقانیتش. اینجا همانند در خواست متقیان والامقام که ما را پیشواى پرهیزکاران نِه (۲۵: ۷۴) حضرتش تنها تقاضاى والاترین سلطنت را در طول زمان کرده، و طبعاً این تقاضا با اجازه پروردگار بوده است، و این خود هرگز منافاتى با سلطه رسالتى سایر پیامبران بویژه حضرت مسیح علیه السلام و حضرت محمد صلى الله علیه و آله و نیز سلطه خلافت رسالت محمدى صلى الله علیه و آله بویژه نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و قائم آل محمد (عج) ندارد، زیرا این سلطه ها هرگز حالت پادشاهى نداشته اند، مثلًا حضرت ولى امر (عج) - که حکومتش جهان شمول است - زندگى ظاهریش همچون فقرا خواهد بود، که هرگز حالت ظاهرى سلطنت را ندارد، و روى این اصل خواست سلیمان والاتر از مقامات این بزگوران نیست، بویژه آنکه خود حضرتش در کتاب وحیش (۵: ۱۶) پس از توصیفاتى بسیار والا از براى محبوب یگانه اش به زبان عبرانى گوید: (حِکُّو مَمْقّیِم و کُولُو مَحَمدیم زِه دوُدِى و زِه رعى بِنُتْ یِرُشْالام): دهانش شیرین است، و تمامش محمد است، این است محبوب من و این است یار من اى دختران اورشلیم.

در جمع مقامات پسندیده ربانى دو گونه است، رسالت ربانى و سلطنت ربانى، و مورد درخواست سلیمان بالاترین رسالتها نبوده که با رسالت دو ولى عزم عیسى علیه السلام و خاتم النبین صلى الله علیه و آله منافات داشته باشد، بلکه سلطنت در پرتو نبوتى دون ولایت عزم بوده است، و چنین جریانى هم در انحصار سلیمان علیه السلام بوده و هست.


منبع : ترجمان فرقان آیت الله محمد صادقی تهرانی