آیه ای که اگر فقهاء و سیاستمداران و مسئولین کشوری به آن عمل می کردند ریشه ای بسیاری از اختلافات حل می شد.

وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

و کسانی که (ندای) پروردگارشان را پاسخ مثبت داده و نماز بر پا داشته و کارشان در میانشان مشورت است و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق می‌کنند(۴۲:۳۸)

شورى از (شارا العسل) است که بیرون کردن عسل خالص است از جایگاهش که احیاناً آمیزه اى از عسل و غیر آن است. بر این مبنا خلاصه و حاصل رأى اسلامى در موارد نیاز، هم چون عسلى است که به گونه اى خالص از جایگاه هاى گونانگون برگرفته مى شود. اختلاف آراء و نظرات مؤمنان نیز که حداقل میان کامل و کاملتر است، در صورت مشورت و هم فکرى بر مبناى عقل ایمانى و به ویژه قرآن و سنت قطعیه، برطرف مى گردد و رأیشان یگانه مى شود و اگر هم، هم رأى نبودند اکثریت قاطع از مؤمنین دانا و برازنده محور کلّى خواهد بود. و حال این «امرهم» چیست؟ آیا امر شخصى است یا مهمتر یعنى امر اجتماعى است؟ اجتماعى کوچک یا اجتماعى بزرگ اسلامى؟ پاسخ این است: که «هم» که تمامى مؤمنان را در بر دارد، امر یعنى کارشان را چه از نظر علمى و عقیدتى و عملى و چه فردى و اجتماعى کلیت مى دهد. بر این مبنا مثلث «امرهم» این جا مراد است به ویژه امر فتوى در بعد مرجعیت تقلید و هم چنان امر سیاست در بعد انتخاب زمامداران. که هر دو امر مخصوص ویژگانى از مؤمنانى بسیار دانا در امورى مشورتى مى باشد. و چنان که گفتیم این مشورت در امور بدیهى همگانى نیست بلکه درامورى است که همین مؤمنان در آن اختلافاتى دارند که براى هر فرد قابل تکمیل صددرصد رأى نیست بلکه این عقول ایمانى جمعى است که رأى شایسته فرد را با افزون کردن آراء دیگر شایستگان، یا وحدت مى بخشد و یا با اختلافاتى کم، اکثریت آراء را محور پیروى مسلمانان قرار مى دهد. چنان که در اشاره آیاتى و در نصّ روایاتى وارد است، حتى خدا با مؤمنان اعم از رسولان و غیرشان احیاناً مشورت مى کند که تبعاً این مشورت ربانى براى تشجیع آنان است که در صورت خطایشان رهبرى شوند، و در صورت نقص کامل گردند که تنها وحى الهى در کل جریانات مورد پیروى مؤمنان است و بس. مثلًا در درجه نخستین، شورى مؤمنان با یکدیگر مشورت با رسول گرامى و امامان معصوم است و در غیاب این بزرگواران مشورت با نصوص و ظواهر قرآن است که این مشورت نخست یا فردى است که آیات قرآن را بدون هیچ گونه تحمیلى بفهمد و سپس مشورت با قرآن مداران مى باشد که اگر رأى شخصى نقصانى داشته باشد این نقصان نیز برطرف شود.

بر محور آیاتى مانند" و اعتمصوا بحبل اللَّه جمیعا و لا تفرقوا" که نه حبلی اللَّه و حبال اللَّه ، بلکه حبل الله مفرد تنها قرآن است ، چنان که خدا یکى است وحى ربانى آخرین نیز یکى است. در اینجا عصمت گرفتن به وسیله قرآن براى تمامى مؤمنان عصمت گرفتن علمى است و در بعد عصمت علمى مانند سایر عصمتها که ویژه معصومان است این عصمت وحدت دارد تا از وحشت و معرکه آراء گوناگون عالمان که مسندشان ادله اى دیگر بجز از قرآن است، و یا تحمیلاتى دانسته و یا نادانسته بر قرآن می کنند، دور شوند. بر این مبنا، شور مؤمنان، هم در امور شخصى و هم در اجتماعاتى ایمانى و هم در کل مؤمنان، در امور اختلافى، آنان را از اختلافات و نارسى ها نجات مى دهد و آنان را چه درامور شرعى مانند عقاید و احکام و چه در سیاست شرعى راه گشاست. میان علم و تقوا در کسانى که بایستى مشورت کنند به ویژه در مشورتهاى عام البلوى و گسترده جایگاه تقوا برتر و رفیعتر از جایگاه علم است. بنابراین، اگر شور کنندگان همگانى عالم و با تقوا باشند، عالم متقى تر برتر است از عالمى که داراى تقواى کمتر است، حتى اگر علم عالم با تقواتر کمتر از علم عالم دیگر که تقوایش کمتر است، باشد. چنان که در باب اجتهاد در تقلید مفصلًا بحث کردیم. در مورد اختلاف نظرها پس از شورى، رأى اکثریت باید مورد تبعیت قرار گیرد لیکن این اکثریت، اکثریت عالمترین و با تقواترین افراد است و نه اکثریت عددى، چنان که در آیاتى چند اکثریت مطلق و بدون شرط را محکوم کرده است. چنان که اگر یک نفر معصوم رأیى دهد و تمام جهانیان با او اختلاف کنند، تنها مبنا، رأى آن معصوم است. و در علماء و متقیان دیگر نیز همین مبنا رعایت مى شد. اصولًا و به ویژه در امور اجتماعى- چه فقهى و چه سیاسى- مشورت با ناشایستگان هر گز درست نیست بلکه مشورتها مى بایست با شایستگان و صالحان مرتبط با مطلب مورد شور باشد. براى مثال درانتخاب مرجع تقلید، تنها این فقیهان عادلند که رأى اکثرشان مطاع است و نه اکثر مردم. در مجلس شوراى اسلامى نیز کسانى مى توانند نماینده باشند که رأى دهندگان به آنان دانشى و بینشى ممتاز داشته باشند و نه صرفاً افرادى که اکثریت عددى را به خود اختصاص داده اند. براى مثال در تعیین وزرا، آگاهان و دانایان به وظیفه و شغل آن فرد وزیر و سیاستمداران بر مبناى ایمان بایستى رأى دهند مثلًا در تعیین وزیر بهداشت هرگز رأى اکثریت مطلق- تا چه رسد رأى یک یا چند نفر- کافى نیست که مثلًا پرستاران و دانشجویان پزشکى به اضافه دیگر نادانان و ناشایستگان این امر اگر رأى دهند این جا اکثریت هرگز متبع نیست. بلکه اکثریت آراء پزشکان و سپس پرستاران و دانشجویان پزشکى فقط معیار است و بس. اصولًا در هر شورى اکثریت علم و تقوا دانش و بینش و کاردانى معیار است گرچه این افراد از نظر تعداد قلیل باشند و طرف مقابل آنها داراى اکثریت عددى.


منبع : ترجمان فرقان آیت الله صادقی تهرانی