وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

و سلیمان را به داوود بخشیدیم. چه نیکو بنده‌ای است. به‌راستی او (سوی آفریدگار) بسی رهسپار است.[ص:۳۰]

اذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ

چون شباهنگام، اسب‌های اصیل صف‌اندرصف برایش به نمایش گذارده شدند [ص:۳۱]

فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ

پس (سلیمان) گفت: «من به‌راستی دوستی آن خیر [:اسب‌های جهاد] را دوست داشته‌ام [:برگزیده‌ام] (که) نشأت‌گرفته و برخاسته از یاد پروردگار من است. تا اینکه (آن اسبان) در پرده(ی شب) پنهان گشتند.» [ص:۳۲]

رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ

(گفت:) «اسب‌ها را نزد من باز آورید. پس شروع کرد به دست کشیدن بر ساق‌ها و گردن‌هایشان». [ص:۳۳]

اینجا سخن از سلیمان است که به عنوان بخششى ربانى براى داوود در آیات یازده گانه ۳۰ تا ۴۰ از او سخن رفته است، در آغاز در مثلثى بس والا از او مدح شده:

۱- چنانکه گذشت حضرتش هبه اى است ربانى «وهبنا»

۲-" نعم العبد": چه بنده خوبى است.

۳-" انه اوَّاب" بَسى بسوى خدا بازگشت دارد.

و در جمع سلیمان است که به لغت عَبرَانى به معناى پر از سلامتى است، سپس جریان سان دیدن حضرتش به میان آمده، و این خود نمونه اى از نمونه هاى این سه ویژگى ممتاز معنوى حضرتش نسبت به حضرت اقدس الهى است، که در حال سلطنتش و سان دیدن قشون پُر اهمیتش، و نگریستن بهترین اسبهاى ورزیده جنگى اش، از خدا هرگز غافل نشد، بلکه بر حسب آیه ۳۲ در حال سان دیدن همى گفت: من تنها بر مبناى یاد خدا" عن ذکر ربى" دوستدار این اسبان و این سان عظیم هستم، آن بدید و این بگفت، تا سیاهى شب در رسید، به مأمورانش گفت این اسبان را برگردانید تا مجدداً با دیدن آنها یاد خدا را تکرار کنم، و با محبتى بسیار دست به پاها و گردنهایشان کشید. اینجا باید پرسید: که آیا در این آیات هرگز بحثى از نماز و غروب خورشید بوده است؟ روایاتى جعلى چنین مى گوید که جریان این سان دیدن حضرتش را بگونه اى از یاد خدا غافل کرد که نماز عصرش را به فراموشى سپرد ( وبه گفته ی تورات نیز سلیمان برای هریک از هزار زن بت پرستش عبادتگاهی ساخت)، و چون دید خورشید غروب کرده به مأمورانش گفت: خورشید را برگردانید تا نماز عصرم را بجاى آورم!

این روایات و این یاوه سرائى ها را روى این مبنا دارند که جریان جعلى دیگرى را راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام به اثبات رسانند، چنانکه در بابى مستقل مشتمل بر ۲۲ روایت در بحاراالانوار آمده است، که حضرت علی (ع) به عللى واهى! نماز عصر را ترک گفت تا خورشید غروب کرد، سپس خدا خورشید را برگرداند تا نماز عصر قضا شده اداء گردد، و چنانکه در کتاب غوصٌ فى البحار اوره ایم این جریان را با ده دلیل رد کرده ایم از جمله اینکه آیا با برگشتن خورشید - اضافه بر پیامد انفجار جهان و قیامت - کائنات آیا زمان گذشته بر مى گردد؟!!! وانگهى اگر حضرتش بحساب سان دیدن یاد خدا را فراموش کرده که این خود گناهى بزرگ است، آیا در اینصورت شایسته است که سلیمان در گذشته و آینده این جریان مورد عنایت ویژه پروردگار قرار گیرد ؟ گذشته اش اینکه حضرتش از بخششهاى ویژه ربانى به داوود بوده، و چه بسیار بنده خوبى است و آینده اش قدرت فزاینده سلطنت و تسخیر بادها و به خدمت گرفتن شیاطین است. و نیز اینکه فرمود: آنها را به من باز گردانید، اینها اگر خورشید بوده است - و اینان هم توان برگشت دادن خورشید را داشته اند؟! - سپس چگونه در این بازگشت دست به پاها و گردنهاشان کشید، آیا براى خورشید فرودگاه زمینى است، و نیز مانند اسبان گردنها و پاها دارد؟ و بالاخره این خرافه اى است از خرافات که ساحت قدس دو معصوم والا مقام بویژه امام على علیه السلام را به انحراف آلوده ساخته، و جریان سلیمان را با این تحمیل زشت و نابسامان در این آیه راه گشاى همانندش به على علیه السلام کرده است.


برگرفته از کتاب ترجمان فرقان نوشته آیت الله محمد صادقی تهرانی با اندکی تصرف